Read in Farsi|Book City
- Saya Sedighi
- Sep 24, 2020
- 2 min read
Updated: Aug 17, 2024

ساعت ۷ شب بود.
رفتم شهرکتاب.
همیشه می رفتم شهرکتاب.
هیچ جارو به اندازه شهر کتاب دوست ندارم حتی باغ کتابو.
به نظرم تهران قشنگه چون چراغای قشنگ داره و کافه های قشنگ. کافه های قشنگی که بوی کتاب می دن. داشتم می گفتم؛رفتم شهرکتاب که دفتر بخرم می خواستم شروع کنم یه چیزی بنویسم، شاید حتی همینی که الان دارم می نویسم. می خواستم کتابارو هم ببینم. وقتی از ایران رفتم نتونستم کتابامو با خودم ببرم. هیچکدومشونو.بچه هام اینجا تنها موندن.
من عاشق کتابم. بوی کتاب، فونت کتاب، لغت های سخت، لغت های آسون، متن های خودمونی ، متن های سخت و ادبی. فقط باید کتاب باشی تا عاشقت شم.
خلاصه من دفتر نخریدم چون خیلی گرون بود. دفتر چهل و پنج هزار تومان بود. شما بودین می خریدین ؟ الانم دارم اینو تایپ می کنم که درخت های کمتری قطع بشن.
شهرکتاب مثل همیشه نبود.
وسط شهرکتاب یه کافه زده بودن. قشنگ بود یا که زشت ؟ نمی دونم فقط به نظرم غمگین بود. چرا ؟ بازم نمی دونم. شاید چون مثل همیشه نبود. تغییر کرده بود. ما آدما تغییر رو دوست نداریم. شایدم تغییر مارو دوست نداره. خلاصه که رابطه ی خوبی با هم نداریم.
قسمت لوازم تحریرش هم ماژیک های کمتری داشت. نه اینکه من بدونم چندتا ماژیک قبلا اونجا بوده فقط انقدر کم شده بود که محسوس بود.
کتابا خیلی گرون تر شده بودن.
من عاشق زندگینامه های تاریخی ام. از شانس بدم اکثرا چند جلدی بودن و جدا جدا نمی فروختنشون. اگه هم کلش رو می خریدم خیلی گرون می شد پس نخریدم. تازه سنگین هم می شد. من فقط ۴۶ کیلو بار می تونم با خودم ببرم. واسه همین کتابارو که برمی داشتم اول تو دستام وزن می کردم که ببینم می شه ببرمش با خودم یا نه. کی فکرشو می کرد که یکی از معیارهام واسه خرید کتاب وزنش بشه. کلا جدیدا چیزایی که فکرشو نمی کردم زیاد اتفاق می افته. فکر کنم همه چی تو این یه سال تغییر کرده. منم تغییر کردم. یه آدم دیگه شدم ؟ فکر نکنم. هنوز هم همون آدمم فقط شاید بزرگتر شدم، شاید تهران هم بزرگ شده. یعنی تهران امسال چند سالش شده ؟
سایا صدیقی
Aug23,2019
Comments